دردناک است دوست بداري و گمان کني دوستت دارند
حال آنکه او يگانه هستي تو باشد و تو يکي از هزاران لذت او …
نه تو رفتي نه من …
تمام اين تنهايي به خاطر آمدن يه غريبه بود !
بهم ميگفت با دنيا عوضم نميکنه !
راست ميگفت با دنيا نه ، با يکي ديگه عوضم کرد
هـر روز صفحه ي نيازمنديـهــا را زير و رو ميکنــم
ميدانــم بالاخره
يک روز
به مــن لعنتي نياز پــيدا ميکنـــي . . .
سخت است ؛ خيلي سخت !
وقتي بداني او کجاي زندگي توست ،
اما نداني تو کجاي زندگي او هستي !
دلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ي تــو را ميگيـــرد،
امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگيـــر…
فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمي فهمــد…
تـــــآ سنگـــــ نبــــآ شـــــي ….
بــتــــــ زنــدگــــي “هيــچکــس” نــخــــواهــــي شـد …
ديوانگي هاي دلم را به دل نگير !
دست خودش نيست ، طفلک باور کرده بود دروغ دوست داشتنت را …
چه حرف بي ربطيست که مرد گريه نمي کند
گاهي آنقدر بغض داري که فقط بايد مرد باشي تا بتواني گريه کني…
تو برو ، من هم براي اينکه راحت بروي ميگويم : باشد ، برو خيالي نيست …
اما کيست که نداند بي تو تنها چيزي که هست خيال توست !
آنقدر از حادثه پرم که وقتي به خانه مي رسم ،
تلويزيون لم مي دهد روي کاناپه تا مرا تماشا کند !
هر که مرا ديد ،
تو را نفرين کرد …
و من حواس خدا را پرت کردم که مبادا بشنود …!
تنهايي خوبه
چون اوني که اون بالاست هم تنهاست
من به تنهايي يک چلچله در کنج قفس ، بند ، بندم همه در حسرت يک پرواز است ،
من به پرواز نمي انديشم ، به تو مي انديشم ، که زيباتر از انديشه يک پرواز است
تنهايي اونجاش درد داره که روز تولدتو يادش رفته باشه
و خودت و با دليلاي بي منطق گول بزني
تنهايي اونوقتي سخته که بعد 5 سال بشنوي
مهم تر از تولد تو توي زندگيش داره و بيکار نيست که يادش بمونه
تنهايي وقتي آدمو مي سوزونه که با همه ي اينا بازم دوسش داري و دلتنگشي
نکنه خدا نکرده سفر بهت بسازه ، عوض کنه هواتو آب و هواي تازه ،
نکنه خدا نکرده يادت نمونه اشکام ، يادت بره چه خستم يادت بره چه تنهام
وقتي همه را شبيه او مي بيني عاشق هستي
وقتي که او را شبيه همه مي بيني تنها هستي
منم تنهاترين تنهاي تنها
اسمتو مي نويسم روي شن ها
باد مياد اسمتو پاک ميکنه
کارم شده در اين صحراي غمها
گاهي اوقات بي قانوني عجب بيداد مي کند در عاشقي …
يکي دور مي زند اما ديگري بايد جريمه شود !
مسافر بي بدرقه من
اينقدر بي صدا رفتي که از وداع جا ماندم ،
باز به غيرت چشمانم
که آبي پشت سرت ريختند
تنهايي يعني اينکه اگه تا يه هفته گوشيتو خاموش کني
برات مهم نباشه
چرا غم ها نمي دانند که من غمگين ترين غمگين شهرم ،
بيا هي دوست با من باش که من تنهاترين تنهاي شهرم
تنهايي يعني اينکه اگه تا يه هفته گوشيتو خاموش کني
برات مهم نباشه
چرا غم ها نمي دانند که من غمگين ترين غمگين شهرم ،
بيا هي دوست با من باش که من تنهاترين تنهاي شهرم
اين روزها که مي گذرد
يک ترانه تلخ
قصه ي تنهايي هاي مرا مي سرايد
سمفوني گوش خراشي است
روزهاست پنبه دگر فايده ندارد
……بايد باور کنم
تنهايم
تلخ ميگذرد اين روزها !
که قرار است از تو …
که آرام جانمي براي دلم يک رهگذر معمولي بسازم…!
چه کسي گفته که من تنهايم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک هميشه با هميم …
بگذار تنهايي از حسودي بميرد
و چه خوب است گاه گاهي دروغ بگويي به دلت
و نگذاري که بداند بينهايت تنهاست
وسعت درد فقط سهم من است ، باز هم قسمت غم ها شده ام ،
دگر آيينه ز من با خبر است ، که اسير شب يلدا شده ام ،
من که بي تاب شقايق بودم ، همدم سردي يخ ها شده ام ،
کاش چشمان مرا خاک کنيد ، تا نبينم که چه تنها شده ام
بيهوده نقاش بوده ام اين همه سال
به چشم هايت که مي رسم ، قلم موها خيس مي شوند
به لب هايت که مي رسم دستم مي لرزد
رنگ ها مي گريزند و قاب هاي خالي ، تنها نبودن تو را به ديوار زندگي ام مي کوبند
تو برو پيچک من ، فکر تنهايي اين قلب مرا هيچ مکن ،
رو پيشاني من چيزي نيست ، غير يک قصه پر از بي کسي و تنهايي
تنهايي يعني بين آدمايي باشي که مي گن دوستت دارن
ولي کنار دلتنگيات نيستن
اما چه رنجي است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است
زيبايي ها را تنها ديدن و چه بدبختي آزار دهنده اي است تنها خوشبخت بودن ،
در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است .
(دکتر علي شريعتي)
مي خواهم برايت تنهايي را معني کنم
در ساحل کنار دريا ايستاده اي و هواي سرد و صداي موج
به خودت مي آيي يادت مي آيد ديگر نه کسي است که از پشت بغلت کند
نه دستي که شانه هايت را بگيرد و ?نه صدايي که قشنگ تر از صداي دريا باشد
فقط چند قطره اشک و تصوير لعنتي
به پندار تو :جهانم زيباست ، جامه ام ديباست ، ديده ام بيناست ،
زبانم گوياست ، قفسم هم طلاست ، به اين ارزد که دلم تنهاست
چـــايــت را بــــنوش
نگــــرانِ فـــــردا نــــــباش !
از گنــــدمـــزارِ مـن و تــــو
کـــاهــي مــي مــانـــد !
بـــــــرايِ بـــــادهــــا !
بالاتر از سياهي هم “رنگ” هست …
مثل رنگ اين روزهاي من !
اشک ها کلماتي هستند که قلب نمي تواند بگويد!
تو را مثل قانون…
کسي رعايت نمي کند؛
چرا غمگيني دلم؟
تو را براي شکستن سرشته اند…!
شـک نـدارم سـفـره ي دلـم را ?ــہ وا ?ـنم هـمــ ہ سـيـر مــے شـونـد …!
ببخش خودت را برايِ تمامِ راه هاي نرفته برايِ تمامِ بي راه هاي رفته ببخش ،بگذار احساست قدري هوايي بخورد … گاهي بدترين اتفاق ها هديه ي زمانه و روزگارند تنها کافيست خودمان باشيم ! که خود را براي تمامي ِ اين بي راه ِ رفتنمان ببخشيم و به خودمان بيائيم
چتر نميخواهد هواي باراني ، تو را ميخواهد !!!
سيه پوشم چو شب
من از غم عشق .
آرزو ميکردم که در جشن ميلادت تک ستاره آسمان چشمانت باشم تا در آغوشت طولاني ترين شبم را تقديمت کنم و در کلبه
انتظارت بوسه هايم را ميهمانت تنها بهونه زندگيم،سالروز طلوع زندگيت مبارک !
فقط باش…
همين که هستي کافيست…!
دور از من…!
بدون من….!
چه فرقي ميکند؟؟؟
گل ميخري!! خوب است!!
براي من نيست؟!
نباشد!!!
همين که رختمان زير يک آفتاب خشک ميشود کافيست…
دلخوشم به اين حماقت شيرين…
من از چشمات دل کندم
با اينکه زندگيم بودي
ميدونستم يه روزي ميري
ولي نه به همين زودي
من از رويات خط خوردم
من از چشمه تو افتادم
چقد اسون دل کندي
چه راحت بردي از يادم
فصل ها پشت سر هم مي آيند ، مي روند
و تمام مي شوند اما تمام شدني نيست
فصل رفتن تو و تنهايي من .
غمگين ترين متن ها و جملات براي پروفايل
منبع: عکس پروفايل غمگين
درباره این سایت